ماکادامmacadamواژههای مصوب فرهنگستانلایهای متشکل از سنگ شکستۀ درشت و ماسه که پس از کوبیده شدن بهعنوان لایۀ تحتانی زیراساس به کار میرود
مجدملغتنامه دهخدامجدم . [ م ُ ج َدْ دَ ] (اِخ ) عشیره ای از طایفه ٔ محیسن از طوایف کعب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
مجذملغتنامه دهخدامجذم . [ م ُ ج َذْ ذَ ] (ع ص ) بریده دست و پا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گرفتار بیماری جذام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجذملغتنامه دهخدامجذم . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) برنده دست . (آنندراج ). دست برنده . (از منتهی الارب ). || تیز رونده . || اسب سخت دونده . || قصد کننده . || بازایستنده از چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).