موتورخانة بینگهبانunattended machinery spaceواژههای مصوب فرهنگستانموتورخانة شناورهایی که مجهز به سامانة رایانهای و خودکار واپایش افزار و تجهیزات موتورخانهاند
موتورخانهmachinery space, engine roomواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در شناور که با دیوارههای ضدآب از بقیة شناور جدا میشود و موتور اصلی و ملحقات موتورخانه، مانند مولدهای برق و پمپ در آن قرار دارد
سازماندیکشنری فارسی به انگلیسیagency, institution, machine, machinery, organ, organism, organization, setup, system
دستگاهدیکشنری فارسی به انگلیسیapparatus, appliance, contraption, contrivance, device, engine, machinery, plant, system, unit, equipment