متسورلغتنامه دهخدامتسور. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ] (ع ص ) یاره بردست .(آنندراج ). پوشنده ٔ دست برنجن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسور شود.
متشورلغتنامه دهخدامتشور. [ م ُ ت َ ش َوْ وِ ] (ع ص ) شرمنده و شرمنده شونده . (آنندراج ). شرمنده و خجل . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشور شود.
متصورلغتنامه دهخدامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ع ص ) تصور شده و گمان شده . و قابل توهم و تصور و قابل دریافت و اداراک و ممکن و محتمل الوقوع . (ناظم الاطباء) : و بعضی نیز بنابر مصلحت کلی که نفع عام در آن متصور باشد. (انوار سهیلی ).- متصور شدن