مأوردلغتنامه دهخدامأورد. [ وَ ] (ع اِ مرکب ) ماءالورد.گلاب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماورد. (الابنیه ). رجوع به ماءالورد و گلاب شود.
ماوردلغتنامه دهخداماورد. [ وَ ] (از ع ، اِ مرکب ) مخفف ماءالورد. گلاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گویی که مشاطه زبر فرق عروسان ماورد همی ریزد باریک بمقدار. منوچهری .ماورد و ریحان کن طلب توزی و کتان کن سلب وز می گلستان کن دو