مقبضلغتنامه دهخدامقبض . [ م َ ب َ / ب ِ / م ِ ب َ] (ع اِ) دسته ٔ شمشیر. (مهذب الاسماء). قبضه و گرفتنگاه از شمشیر و کارد و کمان . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، مقابض . (اقرب الموارد).- <span class="hl
مقبضدیکشنری عربی به فارسیدسته , قبضه شمشير , وسيله , لمس , احساس بادست , دست زدن به , بکار بردن , سرو کارداشتن با , رفتار کردن , استعمال کردن , دسته گذاشتن , قبضه , دسته شمشير , دستگيره , دکمه
مقبوضلغتنامه دهخدامقبوض . [ م َ ] (ع ص ) بستده . (مهذب الاسماء). به پنجه گرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مأخوذ از تازی ، گرفته شده . قبض شده . ضبطشده . تصرف شده . مالک شده . (ناظم الاطباء).- <span c
مکبوثلغتنامه دهخدامکبوث . [ م َ ] (ع ص ) گوشت برگردیده بوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).