manifestedدیکشنری انگلیسی به فارسیظاهر شد، بازنمود کردن، اشکار ساختن، معلوم کردن، فاش کردن، اعلامیه دادن، ظاهر ساختن
بیانیهmanifesto, manifeste (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننوشتهای که برنامۀ عمل یک شخصیت یا دولت یا گروه سیاسی در آن مشخص شود
مهرهشکاف آشکارspina bifida manifesta, spina bifida apertaواژههای مصوب فرهنگستانمهرهشکافی که از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل همۀ انواع مهرهشکافهای کیسهای و شمار اندکی از انواع مهرهشکافهای پنهان نیز میشود