موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
massesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوده ها، توده، جرم، انبوه، حجم، توده مردم، مراسم عشاء ربانی، کپه، جمع، قسمت عمده، گروه، جمع اوری کردن
massesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوده ها، توده، جرم، انبوه، حجم، توده مردم، مراسم عشاء ربانی، کپه، جمع، قسمت عمده، گروه، جمع اوری کردن
اتصالبهجِرمmise-à-la-masseواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش مقاومتویژه برای اندازهگیری پتانسیلِ روی سطح با تزریق جریان بهوسیلۀ الکترود متصل به جسم بیهنجار مدفون