maturingدیکشنری انگلیسی به فارسیبلوغ، سنگین کردن، منقضی شدن، کامل کردن، رشد کردن، بحد بلوغ یا رشد رساندن
متورنلغتنامه دهخدامتورن . [ م ُ ت َوَرْ رِ ] (ع ص ) کسی که روغن بسیار می مالد. || کسی که بناز پرورده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تورن شود.
خاموشچرخانیmotoringواژههای مصوب فرهنگستانچرخاندن موتور توربینی با راهانداز (starter)، بدون استفاده از سامانۀ جرقه و سوخت و روشن شدن موتور