بیشینکمmaximinواژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ بازیها، ویژگی راهبردی که کمترین میزان خطر پیشِ روی دو بازیگر را به حداکثر میرساند
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) فربه کننده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مقابل مهزل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || چرب کننده طعام را به روغن . || خنک کننده . || روغن توشه دهنده . (از منتهی الارب ).
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) فربه خلقی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || آن که روغن بسیار دارد. (ناظم الاطباء). ج ، مسمنون .
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ س َم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی طعام . (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول فارسی معمولاً مسما گویند. و رجوع به مسما شود.
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ س َم ْ م َ ] (ع ص ) فربه شده . (از منتهی الارب ). چاق شده . چاق . فربه . پروار. پرورده . پرواری . فربه کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- مرغ مسمن ؛ مرغ پرواری و چاق . مرغ فربه و پرچربی . مرغ با روغن سرخ کرده : <br