meanderدیکشنری انگلیسی به فارسیعجیب و غریب، خم، پیچ، دور، گردش، چم اب، راه پر پیچ و خم، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیدهای را طیکردن
داغ رودپیچیmeander scar/ meander scarpواژههای مصوب فرهنگستاننشان هلالیشکل روی دیوارۀ یک دره که براثر حرکت جانبی پیچانرود به وجود آمده است
دشت رودپیچیmeander plainواژههای مصوب فرهنگستاندشتی که براثر فرایند تشکیل رودپیچها به وجود آمده است