آمیزة خطمشیpolicy mixواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای متوازن از سیاستها و ابزارهای سیاستی که برای دستیابی به هدف مشترک همراه با هم به کار گرفته میشوند متـ .آمیزة سیاستی
meetsدیکشنری انگلیسی به فارسیملاقات می کند، جلسه، نشست، تقاطع، نشست گاه، اشتراک، مواجه شدن، مصادف شدن با، برخورد کردن، یافتن، ملاقات کردن، تقاطع کردن، پیوستن، مواجه شدن با، تلاقی کردن