نقابپردازmatte artist, matte painterواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که طراحی و نقاشی نقابها و ترکیببندی فضاهای مربوط به نماهای نقابی را بر عهده دارد
ماتگهلغتنامه دهخداماتگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای مات شدن : ای بس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان .خاقانی .
ماتحلغتنامه دهخداماتح . [ ت ِ ] (ع ص ) آب کشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب کشنده از چاه . (ناظم الاطباء). آبکش . آنکه آب از چاه و جز آن کشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماتعلغتنامه دهخداماتع. [ ت ِ ] (ع ص ) دراز از هر چیز. (ناظم الاطباء). دراز و نیکو از هرچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || میزان چرب و غالب و یا فاضل و افزون . یقال : میزان ماتع، ای راجح . || رسن نیکوتافته و محکم . || نبیذ سخت سرخ (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جید و نیکو از هر
ماطعلغتنامه دهخداماطع. [ طِ ] (ع ص ) به پیش دهان و به دندان پیشین خورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خالص . (از اقرب الموارد).- بیاض ماطع ناطع ؛ سفیدی خالص . (از اقرب الموارد).- هو ماطع ناطع؛ ای خا
سهمدیکشنری فارسی به انگلیسیallotment, distribution, dole, moiety, part, percentage, plate, portion, proportion, ration, role or rôle, share, slice, tranche