ریخته گری، کپک زده، کهنه و فاسد
قالب شده، کپک زدن، سرشتن، کپرک زدن، با قالب بشکل دراوردن
ریخته گری، قالب گر، خاک شدن، پوسیدن
موجر، قالب گر، پوسیدن، خاک شدن
moldy
moldy, musty
moldy, putrid, rotten
cold, moldy, musty, stale
بی رحم