monogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیتک زایی، دارای یک ریشه واصل، دارای ریشه و اصل مشترک، بوجود امده از یک پدر و مادر
تکزادmonogene, monogenic, monogeneticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادهای که تکعنصری باشد یا فرایند تشکیل یا منشأ آن یکی باشد
monogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیتک زایی، دارای یک ریشه واصل، دارای ریشه و اصل مشترک، بوجود امده از یک پدر و مادر
monogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیتک زایی، دارای یک ریشه واصل، دارای ریشه و اصل مشترک، بوجود امده از یک پدر و مادر