موفللغتنامه دهخداموفل . (فرانسوی ، اِ) ظرف سفالین : قبل از استعمال اکسید مس را تا حرارت قرمز در یک موفل باید گرم کرد. (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 118).
متفوللغتنامه دهخدامتفول . [ م ُ ت َ ف َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که فالگویی میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مقدار کمدیکشنری فارسی به انگلیسیdash, drop, grain, lick, little, morsel, mouthful, ray, slender, sprinkling, taste, touch, trace