موشللغتنامه دهخداموشل . [ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از وشل . کم کننده ٔ بهره ٔ کسی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آنکه زهنده یابد آب را. (آنندراج ). || آنکه داخل کند سر پستان مادر در دهان بچه تا شیر مکیدن آموزد. (آنندراج ).
مؤسللغتنامه دهخدامؤسل . [ م ُ ءَس ْ س َ ] (ع ص ) تیز کرده شده . (منتهی الارب ، ماده ٔ اس ل ) (ناظم الاطباء). چیز تیزی سرتیز کرده شده . (آنندراج ).
مؤصللغتنامه دهخدامؤصل . [ م ُ ءَص ْ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأصیل . ریشه کننده و ثابت شونده . || آنکه سرفراز میکند و طلب می کند سرفرازی را. (ناظم الاطباء).
مؤصللغتنامه دهخدامؤصل . [ م ُءْ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایصال ، آنکه در آخر روز درمی آید. ج ، مؤصلون . (ناظم الاطباء). ج ، مؤصلین ؛ منه آتینا مؤصلین . (منتهی الارب ).