naivestدیکشنری انگلیسی به فارسیnaivest، ساده، ساده و بی تکلف، ساده لوح، خام، ساده دل، بی تجربه، بی ریا، ساده طبع
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نبیگراnabistواژههای مصوب فرهنگستانهنرمندانی که در فاصلۀ دو جنگ جهانی اول و دوم از شیوۀ نبیها پیروی کردند و پس از جنگ جهانی دوم به نو امپرسیونیست (nouveau impressioniste) مشهور شدند
نبیnabisواژههای مصوب فرهنگستانگروهی پیشتاز، از هنرجویان مدرسۀ هنری ژولیان که به شیوۀ گوگن نقاشی میکردند و او را در حوزۀ هنر، خداوند نقاشی میپنداشتند
نوش نوشلغتنامه دهخدانوش نوش . (اِ مرکب ) گوارا باد. نوش باد. نوشانوش : نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیرگیر و های های . منوچهری .ساقی غم که جام جام دهدعمر درنوش نوش می بشود. خاقانی