چنگزنلغتنامه دهخداچنگزن . [ چ َ زَ ] (نف مرکب ) چنگ نواز. چنگی . صنّاج . صنّاجه : ندارد بجز دختری چنگزن سر جعد و زلفش شکن بر شکن . فردوسی .یکی پایکوب و دگر چنگزن سدیگر خوش آواز و انده شکن . فردوسی .
چنگزینلغتنامه دهخداچنگزین . [ چ َ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 43 هزارگزی خاور آستانه و شش هزارگزی قاسم آباد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 220 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب
گنجینلغتنامه دهخداگنجین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کاغذکنان شهرستان هروآباد که در 12 هزارگزی شمال آغ کند و 17هزارگزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 297</s