notchesدیکشنری انگلیسی به فارسینکته ها، شکاف، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، سوراخ کردن، شکاف ایجاد کردن، چوبخط زدن
سکان افقی فاقدارnotched elevatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سکان افقی دارای بریدگی در لبۀ فرار برای حرکت دادن سکان عمودی
دندانهایdentate, toothed, notchedواژههای مصوب فرهنگستان1. در مفهوم عام، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانهدندانه باشد 2. در مفهوم خاص، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای تیز و بیرونزده داشته باشد
نای فاقدارnotched/ notch fluteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نای سردَمشی که برای تسهیل تولید صدا، در قسمت بالایی دهانی آن، با تراشیدن یا سوزاندن، فاقی معمولاً به شکل v یا u ایجاد میکنند
پیچ دوسررزوۀ اسبکrocker arm stud, notched rocker arm studواژههای مصوب فرهنگستانپیچ دوسررزوهای که برای بستن محور اسبکها بر روی سرسیلندر به کار میرود
سرریز مثلثیtriangular-notch weir, V-notch weir, triangular weir, vee weir, V-notched wierواژههای مصوب فرهنگستانسرریزی که دارای بریدگی مثلثی است
دندانهایdentate, toothed, notchedواژههای مصوب فرهنگستان1. در مفهوم عام، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانهدندانه باشد 2. در مفهوم خاص، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای تیز و بیرونزده داشته باشد