نودملغتنامه دهخدانودم . [ ن َ وَ دُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) عدد ترتیبی برای نود. (فرهنگ فارسی معین ).
نوژیدنلغتنامه دهخدانوژیدن . [ دَ ] (مص ) غریدن رود و سیل ومانند آنها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوژان شود.
نویدنلغتنامه دهخدانویدن . [ ن َ دَ ] (مص ) زاری کردن . نالیدن . (برهان قاطع) : کنون زود پیرایه بگشا و روبه پیش پدر بس بزاری بنو. فردوسی .ز درد دل آن شب بدانسان نویدکه از ناله اش هیچکس نغنوید. لبیبی .<br