numbersدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره، عدد، رقم، عده، نمره، شماره یا عدد، شمردن، نمره دادن به، بالغ شدن بر
numbersدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره، عدد، رقم، عده، نمره، شماره یا عدد، شمردن، نمره دادن به، بالغ شدن بر
اشارهنماcue numbersواژههای مصوب فرهنگستاننظامی حرفی ـ عددی در نتنوشت که به رهبر سازگان/ رهبر ارکستر امکان هدایت نوازندگان یا خوانندگان را در تمرین بخشهای خاصی از قطعه میدهد
اعداد جادوییmagic numbersواژههای مصوب فرهنگستاناعداد 2، 8، 20، 28، 50، 82، 126 که معرف تعداد پروتونها یا نوترونها یا هر دوِ آنها در پوستههای کامل هستهای است
numbersدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره، عدد، رقم، عده، نمره، شماره یا عدد، شمردن، نمره دادن به، بالغ شدن بر