دصلغتنامه دهخدادص . [ دَص ص ] (ع مص ) خدمت کردن با رعایت آداب آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَض ّ. و رجوع به دض شود.
ودصلغتنامه دهخداودص . [ وَ ] (ع مص )آغاز کردن به سخن و انجام ننمودن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آغاز کردن سخن را و به انجام نرسانیدن آن . (ناظم الاطباء). رجو
دوصلغتنامه دهخدادوص . [ دَ / دِوْص ْ ] (اِ) دوس . آب آهن تاب که در آن آهن تافته شده اندازند. (اختیارات بدیعی ) (ناظم الاطباء). آبی که از جوهر آهن حاصل شود. (از صیدنه ٔ ابوریحان
فرازوفرود صوتیacoustical scintillationواژههای مصوب فرهنگستانتغییر نامنظم شدت صوت براثر انتشار آن در هوا