observationsدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاهدات، مشاهده، نظر، رعایت، ملاحظه، مراقبت، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده
مشاهدههای همخطی مؤثرcollinearity-influential observationsواژههای مصوب فرهنگستانمشاهدههایی که حذف آنها از ماتریس طرح یک مدل وایازشی باعث تغییر نسبی بزرگ در عدد شرط (condition number) شود
مشاهدههای همخطی مؤثرcollinearity-influential observationsواژههای مصوب فرهنگستانمشاهدههایی که حذف آنها از ماتریس طرح یک مدل وایازشی باعث تغییر نسبی بزرگ در عدد شرط (condition number) شود