پودللغتنامه دهخداپودل . [ ] (اِخ ) قریه ای به نوزده فرسنگی مشرقی بستک در فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ). و بستک قصبه ٔ ناحیه جهانگیریه در مشرق شهر لار (فارس ) است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
ودللغتنامه دهخداودل . [ وَ ] (ع مص ) جنبانیدن مشک شیر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
وذیللغتنامه دهخداوذیل . [ وَ ] (ع اِ) وذائل . ج ِ وذیلة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به معنی آیینه و پاره ای از سیم جلاداده . رجوع به وذیلة شود.