ومضانلغتنامه دهخداومضان . [ وَم َ ] (ع مص ) ومض . ومیض . درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. (اقرب الموارد). درخشیدن بخنوه . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). رجوع به ومض شود.
عمودانلغتنامه دهخداعمودان . [ ع َ] (ع اِ) تثنیه ٔ عمود. مراد دو پای انسان است . (از فرهنگ علوم عقلی از رسائل اخوان الصفا ج 2 ص 322).