فرصت برابرequal opportunityواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر برخورد مشابه با همۀ اشخاص، صرفِنظر از جنس و نژاد و مذهب و قومیت و مانند آنها
فرصت تفریحیrecreation opportunity, ROواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن فرد میتواند با شرکت در یک فعالیت تفریحی خاص در محلی معین از نوعی تجربۀ تفریحی و مزایای آن بهرهمند شود
مزیت نسبیcomparative advantageواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یک کشور در تولید کالا یا خدمت با هزینة فرصت (opportunity cost) کمتر نسبت به دیگر کشورها
فرصت برابرequal opportunityواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر برخورد مشابه با همۀ اشخاص، صرفِنظر از جنس و نژاد و مذهب و قومیت و مانند آنها
هدف ناگهانیtarget of opportunityواژههای مصوب فرهنگستانهدفی که در بُرد شناسایی حسگرهای سطحی و هوایی یا دیدبانها قرار دارد و بهطور ناگهانی نمایان میشود، ولی برای مقابله با آن اقدام پدافندی یا شلیک موشک برنامهریزی یا درخواست نشده باشد