osculatesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکولات ها، بوسیدن، تماس نزدیک حاصل کردن، برخورد کردن، صفات مشترک داشتن
inosculatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتشریح شده، بهم پیوستن، درهم باز شدن، سردرهم اوردن، بهم اتصال دادن، امیختن