عوبرلغتنامه دهخداعوبر. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) بچه ٔ پلنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
هوبرلغتنامه دهخداهوبر. [ ب َ ] (اِ) دوش و بغل و کنار. || به معنی پشتی و حمایت هم آمده است . (برهان ). مصحف هوبه است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به هوبه شود.
هوبرلغتنامه دهخداهوبر. [ هََ ب َ ] (ع اِ) یوز. || بچه یوز.(منتهی الارب ). || سوسن و سوسن سرخ . || کپی بسیارموی . || جایی که در آن درخت قتاد بسیار است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
چوبرلغتنامه دهخداچوبر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرگان رود شمالی بخش مرکزی شهرستان طوالش . در 37 هزارگزی شمال هشت پر و 3 هزارگزی شمال حویق سر راه شوسه ٔآستارا واقع شده است . جلگه و مرطوب است . <span class="hl" dir="ltr