اندام کورتیorgan of Corti, spiral organ, organum spiraleواژههای مصوب فرهنگستانبخش حساس حلزونی گوش درونی که یاختههای شنوایی در آن قرار دارد
outranدیکشنری انگلیسی به فارسیفراتر از حد، پیشی جستن، در دویدن جلو افتادن، پیش افتادن، پیشی جستنبر، عقب گذاشتن
اندامorganواژههای مصوب فرهنگستانهریک از بخشهای متمایز در پیکر موجود زنده که کار یا کارهای ویژهای انجام میدهد متـ . عضو