pairsدیکشنری انگلیسی به فارسیجفت، زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چيز دوجرئي، جور کردن و شدن، جفت کردن و شدن
جفتهای جورmatched pairs, paired samplesواژههای مصوب فرهنگستانجفتهای واحدهای آزمایش که تاحدِّامکان، مشابه یکدیگر انتخاب شوند
حملة امضامعلومknown-signature attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که تنها با در اختیار داشتن کلید عمومی امضاکننده و مجموعهای از چند زوج پیامـ امضا (message-signature pairs) صورت میگیرد
repairsدیکشنری انگلیسی به فارسیتعمیرات، تعمیر، مرمت، اصلاح، تعمیر کردن، جبران کردن، دوباره دایر کردن، مرمت کردن، عازم شدن
شناسنامة تعمیرات واگنorignial record of repairsواژههای مصوب فرهنگستانمدرکی که در آن تمام اطلاعات مربوط به تعمیرات واگن ثبت میشود