pallدیکشنری انگلیسی به فارسیپال، پرده، تابوت محتوی مرده، حائل، پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر، بیزار شدن، بیذوق شدن، با پرده یا روپوش پوشاندن
درمان تسکینیpalliative treatment, palliative care, palliative therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درمان با هدف کاهش و تسکین درد و فشار روانی آن و نه علاج بیماری
بارکفpalletواژههای مصوب فرهنگستانسازۀ مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد
بارکفچینpalletizerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای در انواع و اندازههای مختلف که یک نوع محصول یا کالاهای گوناگون را در الگوهای معینی بر روی بارکف میچیند و آنها را به یک واحد بار تبدیل میکند