والدگریparentingواژههای مصوب فرهنگستانتمام فعالیتهای مرتبط با شیوههای تربیتی والدین که ازطریق آنها والدین با فرزندانشان تعامل میکنند
والدگری اقتدارگراauthoritarian parentingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش والدگری مبتنی بر محدودسازی هرچه بیشتر که در آن والد یا پرستار بر اطاعت اصرار میورزد و گفتوگو و تشریک مساعی را کنار میگذارد و برای جلوگیری از رفتار ناخواسته به مجازات رو میآورد
والدگری مقتدرانهauthoritative parentingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش والدگری مبتنی بر تشریک مساعی که در آن والد یا پرستار کودک را به خودمختاری و استقلال ترغیب میکند و درعینحال برخی محدودیتها را بر رفتار کودک اعمال میکند
پدریدیکشنری فارسی به انگلیسیfatherhood, fatherliness, fatherly, parenthood, parenting, paternal, paternity
والدگری اقتدارگراauthoritarian parentingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش والدگری مبتنی بر محدودسازی هرچه بیشتر که در آن والد یا پرستار بر اطاعت اصرار میورزد و گفتوگو و تشریک مساعی را کنار میگذارد و برای جلوگیری از رفتار ناخواسته به مجازات رو میآورد
والدگری مقتدرانهauthoritative parentingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش والدگری مبتنی بر تشریک مساعی که در آن والد یا پرستار کودک را به خودمختاری و استقلال ترغیب میکند و درعینحال برخی محدودیتها را بر رفتار کودک اعمال میکند