pareدیکشنری انگلیسی به فارسیصحیح، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، سرشاخه زدن، چیدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن
parishدیکشنری انگلیسی به فارسیفرقه، اهل محله، محله، شهرستان، قصبه، بخش، شهر، بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parishدیکشنری انگلیسی به فارسیفرقه، اهل محله، محله، شهرستان، قصبه، بخش، شهر، بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا