partitionدیکشنری انگلیسی به فارسیپارتیشن، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن
دیوارکpartition 2واژههای مصوب فرهنگستاندیواری ثابت و نازک برای تقسیم کردن اتاقی بزرگ به بخشهای کوچکتر
اِفراز نشاندارtagged partitionواژههای مصوب فرهنگستان1. هر اِفراز بازة بستة [a,b] به همراه نقطهای از هر زیربازة آن افراز 2. اِفرازی از یک بازة بسته به همراه نقطهای از هر زیربازة آن اِفراز
افراز نشاندارtagged partitionواژههای مصوب فرهنگستانافرازی از یک بازة بسته به همراه نقطهای از هر زیربازة آن افراز
partitionsدیکشنری انگلیسی به فارسیپارتیشن ها، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن
تظریف افرازrefinement of a partitionواژههای مصوب فرهنگستانافزودن تعدادی نقطه به یک افراز مفروض یا افراز حاصل از این عمل
اِفراز نشاندارtagged partitionواژههای مصوب فرهنگستان1. هر اِفراز بازة بستة [a,b] به همراه نقطهای از هر زیربازة آن افراز 2. اِفرازی از یک بازة بسته به همراه نقطهای از هر زیربازة آن اِفراز