phaseoutsدیکشنری انگلیسی به فارسیتکمیل کردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
phaseoutدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای