pegدیکشنری انگلیسی به فارسیگیره، میخ، پا، میخ چوبی، چنگک، درجه، دندانه، میخکوب کردن محکم کردن، میخ زدن، زحمت کشیدن، کوشش کردن
peakدیکشنری انگلیسی به فارسیاوج، قله، راس، نوک، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، کلاه نوک تیز، کاکل، به قله رسیدن، دزدیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن
pigsدیکشنری انگلیسی به فارسیخوک ها، خوک، گراز، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، خنازیر، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن
peckدیکشنری انگلیسی به فارسیپک، یک چهارم بوشل، نوک زدگی، سوراخ، نوک زدن، با نوک سوراخ کردن، دندان زدن
پوسیدگی حفرهایpocket rot, peckواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولاً به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است