paidدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت شده، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، انجام دادن، ادا کردن، هزینه چیزی را قبول کردن
قفل ثابتcurrency peg, fixed exchange rate, pegged exchange rateواژههای مصوب فرهنگستانسیاستی که پول ملی را با نرخ ثابت به ارزهای دیگر قفل میکند
قفل ارزیcurrency pegواژههای مصوب فرهنگستانسیاستی که پول ملی را با نرخ ثابت به ارزهای دیگر قفل میکند متـ . نرخ ارز ثابت fixed exchange rate نرخ ارز قفلشده pegged exchange rate