platsدیکشنری انگلیسی به فارسیپلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، جلگه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن
pleasدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخواست ها، دادخواست، تقاضا، بهانه، پیشنهاد، عذر، استدعاء، وعده مشروط، ادعا