بقای شیءobject permanenceواژههای مصوب فرهنگستانآگاهی از تداوم حضور اشیا حتی هنگامی که مستقیماً ادراک نمیشوند
تداومدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence
بقای شیءobject permanenceواژههای مصوب فرهنگستانآگاهی از تداوم حضور اشیا حتی هنگامی که مستقیماً ادراک نمیشوند