personateدیکشنری انگلیسی به فارسیشخصیت، دارای شخصیت کردن، وانمود کردن، تقلید کردن از، خود را بجای دیگری قلمداد کردن، گلوبسته
impersonatedدیکشنری انگلیسی به فارسیجعلی، جعل هویت کردن، خود رابجای دیگری جا زدن، نقش دیگری را بازی کردن