pesticidesدیکشنری انگلیسی به فارسیآفت کش ها، کشنده حشرات، کشنده حشره موذی، زیست کش، عامل ضد طاعون، ماده ضد افت، مانع حیات
pesticideدیکشنری انگلیسی به فارسیآفت کش ها، کشنده حشرات، کشنده حشره موذی، زیست کش، عامل ضد طاعون، ماده ضد افت، مانع حیات
بقایای آفتکُشpesticide residueواژههای مصوب فرهنگستانمقداری از آفتکش یا ترکیب سمّی آن که پس از مدتزمان معینی روی سطح یا داخل گیاه باقی میماند
آفتکُش تماسیcontact pesticideواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آفتکُش که بر روی گیاه پاشیده میشود و پس از تماس با آفت آن را از بین میبرد