فیوزfuseواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای در مدارهای الکتریکی که در هنگام افزایش بیشازحد جریان، با قطع مدار، ایمنی آن را تأمین کند
phaseدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، مرحله، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، پایه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر، وضع، مرحلهای کردن
metamorphoseدیکشنری انگلیسی به فارسیدگرگونی، دگردیسی، تغییر شکل دادن، دگردیس کردن، دگرگون کردن، تغییر ماهیت دادن