فیدارلغتنامه دهخدافیدار. [ ف َ / ف ِ ] (اِ) فیاور، که صنعت و شغل و کار و عمل باشد. (برهان ). رجوع به فیار. فیاوار و فیاور شود.
فادرلغتنامه دهخدافادر. [ دِ ] (ع ص ) گوشت پخته ٔ سردشده . || بز کوهی پیر یا جوان (از اضداد است ). ج ، فوادر، فدر،فدور، مفدرة. || ماده شتری که از شتران دیگر جدا مانده باشد. ج ، فوادر. (اقرب الموارد). || گشن سست و بازایستاده از گشنی . (آنندراج ).