تنظیم محل، وسایل میز غذاخوری، مقام پشت میز
یک دست وسایل غذا خوردن مخصوص یک نفر
بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا
محل ملاقات، میعادگاه
ضربه زدن به محل
محل خوردن
محل تنفس
place setting
زیستگاه
جایگزین، جابجا کردن، تبعید کردن، جانشین شدن، جای چیزی را عوض کردن
جای داری
در وهله اول