plasterدیکشنری انگلیسی به فارسیگچ، مشمع، ارزه، ضماد، مرهم، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
مشمّعplaster, adhesive plasterواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی خمیریشکل که میتوان آن را بر روی پوست پهن کرد و به آن چسباند
plastersدیکشنری انگلیسی به فارسیپلاستر، گچ، مشمع، ارزه، ضماد، مرهم، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
plastersدیکشنری انگلیسی به فارسیپلاستر، گچ، مشمع، ارزه، ضماد، مرهم، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی