polishدیکشنری انگلیسی به فارسیلهستانی، صیقل، پرداخت، جلا، واکس زنی، ارایش، صیقل دادن، جلا دادن، براق کردن، مالیدن، واکس زدن، پرداختن، سوهان زدن، پرداخت کردن، صیقل کردن
polishدیکشنری انگلیسی به فارسیلهستانی، صیقل، پرداخت، جلا، واکس زنی، ارایش، صیقل دادن، جلا دادن، براق کردن، مالیدن، واکس زدن، پرداختن، سوهان زدن، پرداخت کردن، صیقل کردن
براق کردنpolishواژههای مصوب فرهنگستانزدودن لایۀ سطحی از مواد غذایی یا دانههای برنج بهمنظور براقسازی