poopدیکشنری انگلیسی به فارسیکلوچه، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، ادم احمق، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن
papدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپ، نوک پستان، ممه، قله، خوراک نرم و رقیق، خمیر نرم، تفاله گوشت یا سیب، هر چیزی شبیه نوک پستان
popدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپ، انفجار، مشروبات گاز دار، ترکیدن، زدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، ترکاندن، با صدا ترکیدن، برهن گذاردن، بسرعت عملی انجام دادن
popدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپ، انفجار، مشروبات گاز دار، ترکیدن، زدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، ترکاندن، با صدا ترکیدن، برهن گذاردن، بسرعت عملی انجام دادن
بیب همگاهیsync popواژههای مصوب فرهنگستانصدایی در اولین قاب نوار صدا که بهعنوان نشانهای برای همگاهی به کار میرود