postulateدیکشنری انگلیسی به فارسیفرضیه، قیاس منطقی، انگاره، پذیره، ادعا، تقاضا، درخواست، مسلم فرض کردن، فرض نمودن، لازم دانستن، قیاس منطقی کردن
postulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض ها، قیاس منطقی، انگاره، پذیره، ادعا، تقاضا، درخواست، مسلم فرض کردن، فرض نمودن، لازم دانستن، قیاس منطقی کردن
postulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض ها، قیاس منطقی، انگاره، پذیره، ادعا، تقاضا، درخواست، مسلم فرض کردن، فرض نمودن، لازم دانستن، قیاس منطقی کردن