خاک رس، خاک کوزه گری
سفالگری، کوزه گر، سفالگر، دیگ ساز، پرسه زدن
میترسد، تند تند حرف زدن، لهجه محلی، ذکر کردن، بطور سریع و رد خواندن
دوستداران، پدر، پدر روحانی
سرگردان
بوستر، دارای لب و لوچه اویخته