آشفتگی، لب را بزیر اویختن، اخم کردن، لب ولوچه را جمع کردن
کیسه، در جیب گذاردن، بلعیدن
مکث، مکی کردن
تند تند
سوزش، بحالت موازنه دراوردن، ثابت واداشتن
قرار دادن
تکان دهنده
باز کردن
دروغ گفتن، فواره زدن اب، فواره زدن، جهش کردن، پریدن، فوران کردن